معنی سهم بری - جستجوی لغت در جدول جو

سهم بری

کسی که بدنش مانند نقره سفید باشد، سیم تن، سیم بدن، سیمین بدن، سیم اندام، سیمین بر

موسیر، گیاه علفی پایا خودرو و خوراکی شبیه سیر از تیرۀ نعناعیان با گل های سرخ یا بنفش که بلندیش تا ۳۰ سانتی متر می رسد و در طب قدیم برای تقویت معده به کار می رفته، سیر کوهی، سیر صحرایی، سقوردیون، اسقوردیون، اشقردیون، بلبوس، سیر مو

موسیر، گیاه علفی پایا خودرو و خوراکی شبیه سیر از تیرۀ نعناعیان با گل های سرخ یا بنفش که بلندیش تا ۳۰ سانتی متر می رسد و در طب قدیم برای تقویت معده به کار می رفته، سیرِ کوهی، سیرِ صحرایی، سَقوردیون، اُسقوردیون، اَشقَردیون، بَلبوس، سیر مو

فرهنگ فارسی عمید

ثوم بری

(مِ بَرْ ری)

موسیر. سیر صحرائی. ثوم الکلب. ثوم الحیه. مطر قال. (ابن البیطار). اسقوردیون. شقردیون. (ابن البیطار). رجوع به ثوم الحبه شود

لغت نامه دهخدا

سمسم بری

(سِ سِ مِبَرْ ری)

جلبهنگ. (از اختیارات بدیعی). جبلاهنگ. (تحفۀ حکیم مؤمن). جلبهک. رجوع به سمسم، فهرست مخزن الادویه و الفاظ الادویه شود

لغت نامه دهخدا

سلق بری

(سَ لَ قِ بَرْ ری)

نوعی از حماض است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (اختیارات بدیعی) (فهرست مخزن الادویه)